شب فراق از ملک الشعرا بهار

به گزارش مینی نت، غزلی زیبا از ملک الشعرای بهار به نام شب فراق را خواهید خواند امیدواریم از خواندن این شعر لذت کافی را ببرید.

شب فراق از ملک الشعرا بهار

به گزارش خبرنگاران به نقل بیتوته ، محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامه نگار ایرانی است. وی در سال 1263 هجری شمسی در مشهد به جهان آمد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر ادیب نیشابوری رفت. بهار در روز دوم اردیبهشت 1330 هجری شمسی، در خانهٔ مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

شب فراق تو گویی شبان پیوسته است

که زلف هرشبی اندرشب دگربسته است

دل از تمام علایق گسسته ام که مرا

خیال ابروی او پیش چشم ، پیوسته است

نه خنجر و نه کمانست ابروان کجش

که در فضیلت رویش دو خط برجسته است

نشاط من ز خط سبز آن پسر باری

چنان بود که فقیری زمردی جسته است

ز سبز برگ خط البته آفتی نرسد

به گلبنی که برو صدهزار گل رسته است

ز دولت سر عشق تو زنده ام ، ورنه

هزار بار فزون مرگم از کمین جسته است

مباش تند و مغاضب که نعمت دو جهان

نتیجهٔ رخ خندان و طبع آهسته است

ز روی درد نگه کن به شعر من ، کاین شعر

تراوش دل خونین و خاطر خسته است

ارادت ار طلبی معنویتی بنمای

که از علایق صوری فقیر وارسته است

به سربلندی یاران نهاده گردن و باز

به دستگیری ایشان ز پای ننشسته است

گرفته یار ولی هیچ کام نگرفته

شکسته توبه ولی هیچ عهد نشکسته است

نگفته هیچ دروغ ارچه جای آن بوده

نکرده هیچ بدی گرچه می توانسته است

بهار گوی سعادت کسی ربوده به دهر

که خواسته است و توانسته است و دانسته است

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 21 آذر 1399 بروزرسانی: 21 آذر 1399 گردآورنده: mininote.ir شناسه مطلب: 1268

به "شب فراق از ملک الشعرا بهار" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شب فراق از ملک الشعرا بهار"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید