رضا علیپور: رکوردار جهانم اما با پیت حلبی خودم را گرم می کنم
به گزارش مینی نت، مگر یک رضا علیپور بیشتر داریم؟ ، به مسوولان استانم باختم که فقط در اتاق هایشان نشستند و کاری نکردند،به من می گویند تو زیاد تمرین می کنی، با من عکس یادگاری می گیرند و وعده هایشان را فراموش می نمایند
آزاده پیراکوه - چهارمی در رقابت های قهرمانی جهان، آنقدر ناراحتش نموده که حتی صبر نکرد به ایران برسد. پستی در اینستاگرامش منتشر کرد و از کمبودها گفت. از پاداشی که دو سالی است طلب دارد اما هنوز پرداخت نشده است. نام رضا علیپور و گلایه هایش برای ورزشی ها، غریبه نیست اما این بار شرایط فرق می نماید. رکوردار سنگنوردی جهان، در رقابت های جهانی چین با چهارصدم اختلاف، به نتیجه ای که می خواسته نرسیده و سه پله عقب تر از سکوی قهرمانی؛ در رده چهارم ایستاده است. نتیجه ای که برایش گران تمام شده و به قول خودش باعث شده به سیم آخر بزند. قهرمان دیروز جهان حالا بین دو راهی ماندن یا رفتن، گیر نموده و حال دلش آنقدر خراب است که می گوید: اگر وضع به همین منوال باشد، شاید با جهانی قهرمانی خداحافظی کنم. به بهانه این دلخوری و در شرایطی که او هنوز به ایران نرسیده، چند دقیقه ای با رضا علیپور و صدای بغض دارش همراه می شویم.
-
چقدر عصبانی و ناراحت. پست تندی را در اینستاگرام منتشر کردید.
فقط یک چهارم واقعیت ها را گفتم. اوضاع خراب تر از پستی است که منتشر کردم و چیزهایی که شما می شنوید. چیزی که خواندید، بخش کوچکی از درددل های من است.
پس حرف های زیادی برای گفتن داری.
حرف زیاد دارم اما خیلی حوصله حرف زدن ندارم. چون حرف زدن ها تاثیر ندارد. مگر چند رضا علیپور در کشور داریم؟ در تمام ایران رضا علیپور یکی است اما هزار و یک مشکل دارد. من قهرمانی هستم که قدرم را نمی دانند. آنقدر به من توجه نکنند، تا به زودی قهرمانی هایم به خاطره تبدیل گردد.
چهارمی در رقابت های جهانی هم نشات گرفته از همین اوضاع خراب است؟
بی تردید. من به حریفانم نباختم. به مسولی باختم که قول داد دیواره مسقف نصب می نماید و نکرد. به وزیر ورزشی باختم که با من عکس یادگاری گرفت و گفت مشکلاتم برطرف می گردد اما نشد. گفت تو قهرمان جهان شو، من جایزه قهرمان المپیک را بهت می دهم اما نداد. به رییس سابق کمیته ملی المپیکی باختم که گفت حمایتم می نماید اما نکرد. به مسوولان استانم باختم که فقط در اتاق هایشان نشستند و کاری نکردند، مبادا کسی جایشان را بگیرد.
قرار بود دیواره مسقفی برایت مهیا گردد.
یکی از بزرگترین مشکلاتم همین بود. دیواره را خارج از شهر و در استادیوم اسماعیل آباد نصب کردند که مسقف نبود. جایی بسیار سرد که امکان تمرین وجود نداشت. اما من تمرینم را کردم. می دانید چند روز در هوای زیر صفر درجه تمرین کردم؟ من با پیت حلبی خودم را گرم می کردم. تصور کنید، در هوای بسیار سرد روزی سه جلسه تمرین کنم و تنها وسیله گرمایشی این باشد که هیزم و ذغال در پیت حلبی بریزم و برای خودم آتش روشن کنم. شما قهرمان جهانی را می شناسید که با این شیوه آماده گردد. حرف هم بزنیم، هزار جور مسئله برایمان درست می گردد. من در هوای سرد فقط خودم بودم و خدایم. بدون مربی، ماساژور و سرپرست. من زمستانم را به این شکل گذراندم اما مسوولان استانم، در اتاق گرم نشستند و چای خوردند. برخی چیزها به نظر می آید نشدنی است اما در ایران همه اینها شدنیمی شوند. هر چیزی که تصور کنید برای یک قهرمان اتفاق می افتد. هیچ رکورداری نیست در جهان که پشت در بماند اما من برای ابتدایی ترین چیزها پشت در می مانم. برای یک تمرین ساده پشت در می مانم. به من می گویند تو زیاد تمرین می کنی. من روزی سه جلسه تمرین می کنم و اگر سه جلسه، بگردد دو تا، دیگر از مدال جهانی خبری نیست.
خواسته هایت خیلی عجیب و غریب هم نیستند. یک دیواره مسقف و پرداخت به موقع پاداش هایت.
پول اضافه که نخواسته ام. اگر قرار باشد مدال بگیرم، باید روزی سه جلسه تمرین کنم. با این شرایط آیا می توانم کار دیگری انجام بدهم؟ چند سال است پاداش و جوایز مرا نداده اند. با قهرمانی هایم پز می دهند و با من عکس می گیرند اما موقع پرداخت پاداشم، همه پنهان می شوند. من نمی خواهم وضعیت نصفه و نیمه ای داشته باشم. اگر قرار باشد، به این شکل ادامه بدهم و به موفقیت نرسم، ترجیح می دهم بروم دنبال زندگی ام. فقط به من بگویند که وضعیت همین است و چیزی بهتر نمی گردد. اینکه هر بار حرفی می زنم، بگویند ماه بعد همه چیز درست می گردد برایم غیر قابل تحمل شده است. من دوست ندارم یک قهرمان بازنده باشم. دوست دارم برنده باشم و پرچم ایران را بالا ببرم. اینکه در مسابقه ای شرکت کنم و پرچم ایران به عنوان کشور پیروز بالا نرود، برایم دردآور است.مسوولی که در زمستان حواست به من نبود و در اتاق گرم نشست، باعث شد آدینه شب، پرچم ایران بالا نرود. من در این چند سال، بارها از کشورهای دیگر پیشنهاد داشتم اما من حتی یک دقیقه هم به این پیشنهادها فکر ننموده ام چون عاشق وطنم هستم. اما از نظر من مسوولی که باعث می گردد یک قهرمان به قهرمانی نرسد و شکست بخورد؛ پشت میزش بنشیند و فقط وعده بدهد، وطن فروش است. چون کاری نموده که نام ایران بالا نرود.
رشته سنگنوردی وارد المپیک شده و این فرصت خوبی بود برای موفقیت ات در المپیک. (اگرچه ماده ای که برگزار می گردد، ماده تخصصی رضا علیپور نیست اما به هر حال شانس دارد).
المپیکی در کار نیست. چند سال قهرمانی برای من چه داشته که حالا به برنامه های بزرگتر فکر کنم؟ اگر بخواهم این اتفاق بیفتد، آیا شرایطش فراهم است؟ فعلا که به سیم آخر زده ام و هیچ بعید نیست برای همواره از ورزش قهرمانی خداحافظی کنم، مگر اینکه مسوولی پیدا گردد و بخواهد حرف هایم را بشنود. من حالا حالاها توان دارم اما چرا باید در شرایطی بمانم که حتی برایم شخصیتی قائل نیستند. من چطور می توانم روی دیواره ای برای قهرمانی جهان و المپیک آماده شوم که گیره هایش استاندارد نیست. با این شرایط من می توانم ادامه بدهم؟
منبع: ایران ورزشی